loading...
هیئت شيفتگان اقاابالفضل (عليه السلام)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 ذهبی از علمای اهل سنت اورده است که حضرت علی علیه السلام به همسرش حضرت فاطمه سلام الله علیها فرمودند : فاطمه جان : نیکوترین چیزی برای زن چیست ؟ حضرت پاسخ دادند : او مردها را نبیند ومردها اورا نبیند .

حضرت علی علیه السلام همیشه می فرمودند : الا تشتخیرن . الاتغارون. یترک احدکم امرء ته وتحرج بین الرجال تنظرالیهم وینظرون الیها.

ایاحیا نمی کنید: ایا غیرت نمی ورزید که همسر خود رارها می کنید بیرون می رود در میان مردها او به مردان بیگا نه نگا ه می کند وانان اورا می نگرند .

احقاق الحق ج 10 ص 258 الکبا ئرذج 1ص176

از جمله وصیت های حضرت زهرا سلام الله علیها این بود :

ای پسر عمو / سفارش می کنم برایم تا بوتی  تهیه نما همان گونه که فرشتگان شکل ان را به من نشان داده اند . بحارالا نوارج43 ص 182 از امام صادق علیه السلام درباره نخستین کسی که برای او تا بوت ساختند سوال شده فرمود فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه واله بود.

بحا الانوارج 43ص 213 .تهذیب ج1ص 469 ح 184 .

حضرت زهرا اسلام الله علیها : پس از ابراز نا راحتی از اینکه پیکر شریفشان را روی تابوتی سر باز می گذارند که حجم بدن معلوم می گردد اسما گفت : در سرزمین حبشه برای جنازه تابوتی می سازند که بدن ان را می پوشاند انگا ه با چوب وشاخه درخت ان را ساخت .

حضرت فاطمه سلام الله علیها با خوشحالی فرمودند : ای اسما برایم تابوتی مثل این تهیه کن تا مرا بپوشاند که خداوند تورا از اتش دوزخ بپوشاند .

بحا الا نوار ج43 ص189و 212 کنز العمال ج 13 ص 686ح 37756

بنابر نقلی حضرت زهرا اسلام الله علیها چون تابوت رادیدند از خوشحالی لبخندی زدند که پس از فوت پدر بزگوارشان این تنها لبخندی بود که برلب های مبارک ایشان  نشست وفرمودند: این تابوت چه زیباوچه نیکو است ومرد بودن جنازه مشخص نمی شود .

بیت الاحزان ص145 کشف الغمه ج1ص474

حضرت زهرااسلام الله علیها فرمودند : چه قدر خوشحال شدم از اینکه پدرم مرا از کار بیرون خانه معاف داشت تا با مردها سرو کا وکار نداشته باشم .

وسائل الشیع ج 20 ص 173 

پایان

 

انتخاب حسيني چيست و چگونه است؟

السلام علیک یا ابا عبد الله و علي الارواح التی حل بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار ولا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین

شب اول ماه محترم محرم است. شنیدیم از بعضی بزرگان که همتای ماه رمضان است اگر ماه رمضان ماه مناجات و ارتباط مناجاتی با خداست ما محرم و دهه اول بخصوص که توسط اهل بیت بزرگ داشته شده(اصل در دهه اول محرم گریه و بکاست اصل انتقال معارف نیست این ها صرفا بهانه ایست برای اصل کار که گریه و بکاست) راه زیارت اهل بیت و ارتباط با خدا در قالب زیارت، اوجش در دهه اول محرم است. ان شاء الله خداوند چشمان ما را پر اشک گرداند. در عزای حسین بن علی خون گریه بکنیم. گفته اند وقتی یادی از امام حسین می آید فقره ای از آیه 73 سوره نساء را بخوانید:« يَا لَيتَنِي كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًا »ای کاش من با شما بودم و به آن فوز عظیمی که شما به آن نائل شدید، من هم نائل میشدم.

بحث امشب راجع به این آیه و آیات قبل و بعد این آیه است.من آیات 71 تا 73 را می‌خوانم این آیه و فقره ای از آیه ای که خدمتتان عرض شد در بستر چندان مناسبی نیست، یعنی راجع به آدمهای الکی خوشی است که راه دیگری را انتخاب می‌کنند، جور دیگری زندگی میکنند و توقع دارند انتخاب حسینی هم داشته باشند. همیشه این گونه بوده که کنار اهل بیت سخت ترین نوع انتخاب بوده است. کسانی که کنار اهل بیت زندگی میکردند، از همان بدو اسلام و در کنار پیغمبر بودند با سخت ترین مشکلات روبرو بوده اند، در کنار امیرالمومنین همین جور بوده در کنار سایر ائمه تا حضرت مهدی به همین گونه است.

 لذا انتخاب حسینی کردن نکته دیگری است و با خوردن وخوابیدن و ایمانهای معمولی سازگار نیست. خود این آیات گویاست كه این انتخاب ساده نیست.

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ خُذُواْ حِذْرَكُمْ فَانفِرُواْ ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُواْ جَمِيعًا »ای مومنین سپر برگیرید با مراقبت بزنید به قلب دشمن، نَفر کنید، کوچ کنید.در قرآن کریم مرتب از هجرت بحث شده که اصل هجرت یافتن ولی زمان است، از خود به در شدن به قصد یافت ولی زمان به این میگویند هجرت.این هجرت لزوما فیزیکی نیست.

داستانی تعریف میکنم. زراره در اواخر عمرش بعد از شهادت امام صادق در حواشی مدینه است. پسرش عبید الله را می فرستد تا تحقیق کند امام بعدی کیست؟ عبدالله افطح است یا موسی بن جعفر؟ بعد از اینکه پسرش برگشت، می‌بیند زراره از دنیا رفته به امام موسی بن جعفر این خبر را میدهند. ایشان میفرمایند: خداوند زراره را از مصداق این آیه قرار دهد که «وَمَن يَخْرُجْ مِن بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلى اللّهِ وَكَانَ اللّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا» جالب است که عبید الله مهاجرت کرده ولی امام میفرمایند زراره را مصداق این آیه قرار دهد. ان شا الله این مقدمه ای باشد برای هجرت که کلید واژه قرآنی است.

ثُبات جمع ثُبه است یعنی گروه گروه. این نفر و مهاجرت تنهایی نمی‌شود. یا گروه گروه یا همگی با هم هر دوی اینها «وَإِنَّ مِنكُمْ لَمَن لَّيُبَطِّئَنَّ» کسانی هستند بین شما که کندند، کوتاهی میکنند، انسان های نان به نرخ روز خوری هستند که منتظر حادثه ها هستند.«فَإِنْ أَصَابَتْكُم مُّصِيبَةٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَيَّ إِذْ لَمْ أَكُن مَّعَهُمْ شَهِيدًا» اگر مصیبتی به این گروه مهاجر که زده به قلب دشمن برسد، میگویند خدا به ما نعمت داد که با اینها نبودیم! خوب شد که چنین انتخابی نکردیم! «وَلَئِنْ أَصَابَكُمْ فَضْلٌ مِّنَ الله لَيَقُولَنَّ كَأَن لَّمْ تَكُن بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ مَوَدَّةٌ» وقتی فضلی و نعمتی از جانب خدا برسد، غنیمتی به‌دست آید، اینجاست که طوری سخن میگویند گویا هیچ سلبقه دوستی و رفاقتی بین شما و اینها نبوده. انگار وقتی کوس جبهه زده شد، به گوش اینها نرسید انگار که با اینها نبوده اند. اینها آدمهای الکی خوش‌اند. میگویند ای کاش من با اینها بودم و به فوز عظیم میرسیدم. این فوز عظیمی که که او منظورش است، لابد همان غنیمت است! شاید سر توصیه مراجعه به این آیه این است که این صرفا آرزوی بی پایه نیست.

ببینید پیکار از کار مومن نمی افتد، صورتش عوض می شود و گرنه مومن است و جهاد. در سوره محمد می‌فرماید «فَإِذا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاء حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا» شما این ها را بکشید، و زمین را از خون آنها غلیظ کنید، سپس اسیر بگیرید تا اینکه بعدا با فدیه یا منّا آزاد کنید تا جنگ سنگینی اش را زمین بگذارد. از پیغمر سوال شد این جهاد کی سنگینی اش را زمین میگذارد؟

پیغمبر فرمود: از زمانی که من مبعوث شدم، این جهاد هست تا آخرین از فرزندان من با دجال روبرو شود. مگر میشود مومن با جهاد و قتال نباشد. مگر میشود زمانی باشد که انتخابی از جنس انتخاب حسینی نباشد. اگر زمانی باشد که انتخاب حسینی نباشد، چگونه خداوند میخواهد ما را بسنجد. می‌گویید امام حسین، بترسید و این را بگویید انتخاب زمان حسین انتخاب شاخص ها گل ها و بهترین ها بود. خیلی ها گوشه ای نشستند. خیلی ها به سپاه امام حسین نرفتند و به سپاه عمر سعد هم نپیوستند کسانی امام حسین را یاری نکردند. آنجا باید سریع انتخاب کنید و بهترین را هم انتخاب کنید این می‌شود انتخاب حسینی.زمان امیر المومنین هم همین بود حارث بن حوط حمدانی وسط جنگ جمل گیر افتاده به امام میگوید تو فکر میکنی که من فکر میکنم تو بر حقی و اینها باطل اند. امام فرمود«انک نظرت تحتک فحرت» تو بر زمین نگاه میکنی و متحیر شدی.

سرت را بالا بگیر و حق را بشناس.وسط جبهه جنگ جای متحیر شدن نیست.بعد پیشنهاد سومی به نظرش میرسد. میگوید حال که این جور شد من میروم با سعید بن مالک و عبدالله بن عمر گوشه ای مینشینم و نه به تو کمک میکنم نه به آنها. امام فرمود: این دو،دو اشتباه میکنند«لم یخذلا الباطل و لم ینصرا الحق» این ها نه باطل را رسوا میکند ونه حق را یاری میکنند.این چه انتخابی است. پیشنهاد حسین بن علی گوشه نشینی نیست، مبارزه و پیکار در متن است.این جور انتخاب هاست. شاید سر خواندن این آیه این است که فکر نکنیم آرزوهای باطل را «يَا لَيتَنِي كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًا » میگویند. آیه پایانی که می خواهم عرض بکنم«فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآخِرَةِ » کسانی که مقاتله و پیکار در راه خدا میکنند فقط یک شرط دارد باید از دنیایش بگذرد.همه اش را بفروشد.این ها میشوند مجاهد فی سبیل الله. نه اینکه از برخی محبوب هایش بگذرد. این مقام ابرار است.« لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ»کسی به مقام ابرار نمیرسد مگر اینکه از بعضی محبوب هایش بگذرد.این محبوب ممکن است پول باشد،مدرک باشدوقت باشد. در این درجه (قتال در راه خدا) کلا باید بگوید: من از درمان و درد و وصل وهجران پسندم آنچه را جانان پسندد»

حسین بن علی پول ماو امکانات ما را نمی خواهد. از ما خود ما را میخواهد.در یکی از همین اردو زدن ها به عبید الله بن حر میرسند به او میگوبند بیا نمی آید. میگوید من تعداد زیادی اسب دارم آنها را میدهم. حضرت وقتی نا امید میشوند از خیمه بیرون می آیند این شخص میگوید اسب هایم را میدهم ها! حضرت میفرمایند من کی اسب خواستم از تو. انتخاب حسینی، دادن امکانت نیست خودت را بده،«وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا»ما اصلا آنی نیستیم که بخواهیم گمراه را به عنوان بازوان خودمان انتخاب کنیم.ما خودت را میخواهیم.انتخاب حسینی دادن امکانات نیست. در حاشیه بنشیند و پولش را بدهد.این نیست! خودت را بده. زندگی و حیات دنیایی ات را تقدیم کن.وگرنه آن بد نیست ولی حسینی نیست. حال پیکار که شود دو فرض وجود دارد:« وَمَن يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَيُقْتَلْ أَو يَغْلِبْ » کسی که در راه خدا پیکار میکندیا کشته میشود یا پیروز می شود هیچ فرض فراری وجود ندارد یا جانت را سر این کار می دهی یا پیروز می شوی.این میشود انتخاب «يَا لَيتَنِي كُنتُ مَعَهُمْ »این در سوره انفال هست.در سوره انفال خدا میگوید«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُواْ زَحْفًا»اگر دیدید این کفار را به صورت انبوه«فَلاَ تُوَلُّوهُمُ الأَدْبَارَ »به آنها پشت نکنید. اینها گروه شده اند،هم پیمان شده اند،نشستند در شورای امنیت یک چیزی را تصویب کردند،زحف شدند کنار یکدیگر«فَلاَ تُوَلُّوهُمُ الأَدْبَارَ»

(خیلی بیان هم تحقیر آمیز است اگر لغاتش را بدانید دبر به اسفل اعضای پشت انسان میگویند)میگوید که این طور پشت نکنید،این کار را نکنید بعد میگوید«وَمَن يُوَلِّهِمْ يَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاَّ مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ فَقَدْ بَاء بِغَضَبٍ مِّنَ اللّهِ »اگر کسی در این روزگار پشت بکند مگر در دو فرض«إِلاَّ مُتَحَرِّفًا لِّقِتَالٍ »یا دارد تاکتیک را عوض میکند متحرف است دارد میرود گوشه ای از زاویه دیگری بزند« أَوْ مُتَحَيِّزًا إِلَى فِئَةٍ »یا میرود حیازت کند و گروه دیگری را بدست بیاورد و با آن گروه با همدیگر بزنند در غیر این دو فرض « فَقَدْ بَاء بِغَضَبٍ مِّنَ اللّهِ »این گرفتار غضب خدا میشود.آن و فرض هم فقط فرض تاکتیکی اند فرار نیست. در مقابل دشمن فرض فرار وجود ندارد« فَيُقْتَلْ أَو يَغْلِبْ »یا پیروز می شود یا کشته میشود.اگر اینطور شد « فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا»

ما حتما به او اجر عظیمی خواهیم داد. لذا اگر این دهه این ثمره را برای ما داشته باشد که واقعا انسان فکر کند تک تک یاران حسین چه انتخاب هایی داشتند ماه محرم را بردیم در غیر اینصورت صرفا« نشستند و گفتند و برخواستند» نمی گویم باطل است ولی از تمام ظرفیت های محرم استفاده نشده خطبه ای دارد امیرالمومنین که ان دو خط یک عالم حرف دارد.انسان را به حسین بن علی وصل میکند به امیرالمونین وصل میکند به پیغمبر هم وصل میکند نه! برو عقبتر به موسی و عیسی و آدم وصل میکندبه کل خلقت وصل میکند.

بعد از جنگ جمل شخصی آمد به امیرالمومنین گفت:«برادرم خیلی دوست داشت با شما در این جنگ بود. حضرت فرود:«هوی اخیک معنا» آیا واقعا دوست داشت با ما بود ؟ میگوید بله واقعا. حضرت فرمود «فقد شهدنا»پس قطعا با ما بود بعد اضافه میکنند نه تنها برادر توبلکه«فقد شهدنا فی عسکرنا هذا اقوام فی اصلاب الرجال و ارحام النساء» کسانی در این جنگ با ما بودند که در صلب پدرانشان و در رحم مادرانشانند و هنوز به دنیا نیامده اند.اینها در این جنگ با ما بودند از کجا فهمیده میشود؟

زمان اینها را بیرون خواهد داد و ایمان به واسطه کار اینها تقویت خواهد شد.مگر ما در جمل و صفین چه میکردیم؟میخواستیم ایمان را تقویت کنیم.اگر کسی در هر لباسی به جریان ایمان کمک کرد در همان انتخاب بود.اگر هوایش این بود که با امیرالمونین باشد این با امیرالمونین بوده باحسن بن علی بوده و... این فرد تاریخ را به هم وصل کرده.آن کسانی که انتخابشان حسینی بود موقع جبهه صندلی و دانشگاه را رها کردند« يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالآخِرَةِ »توانستند دل بکنند.به شمای دانشجو میگویم.یک وقت هست از همان ابتدای ورود به دنشگاه حواست به این است که مدارک بالاتر را در غرب بگیری و همان جا بروی برای آنها کار کنی دیگر تو را به خدا نگو « يَا لَيتَنِي كُنتُ مَعَهُمْ »

می خواهد یک زندگی نرم و لطیف برای خودش داشته باشد. کسی که چنین انتخابی دارد دیگر انتخاب حسینی نیست. فکر نکند آنجا چهارتا دعای کمیل برای خودش میخواند عجب! فکر نکند سینه زنی میکند عجب! انتخاب حسینی کردم!این را نگویدکسی که آب در آسیاب دشن میریزدو میگوید « يَا لَيتَنِي كُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًا » زهی خیال باطل.برای همین است که انتخابها سخت است عزیز من. کنار ائمه برای همین سخت است همیشه سخت بوده همیشه کنار ائمه خوشی نبوده. سخت ترین زندگی ها بوده ولی در عین حال شیرین و لذت بخش بوده.برای همین از این زاویهکه نگاه میکنیم حال اصحاب ابی عبدالله واقعا فاجعه است.30 هزار نفر اصلا اعداد غریب است.5 هزار نفر تیر انداز یکدفعه تیر میاندازند به بدن ابی عبدالله ولی از امام محمد باقر پرسیدند حال اصحاب کربلا در روز عاشورا چگونه بود؟ حضرت یک انگشت را لای انگشت دیگر قرار دادند و گفتند همین قدر! این قدر درد بود برای آنها.برای همین است که هرموقع ابی عبد الله به شهادتش نزدیکتر میشد صورتش بشاشتر میشد.شهدا همین گونه بودند آنهایی که زیر خیمه ابی عبد الله به پیمان ابی عبدالله جواب دادند که حضرت چراغ ها را خاموش کردند:«هر که میخواهد برود برود» که این بدترین حرف است به مجاهد بگویند تو مرخصی!برو! اصحاب به ضجه افتادند به گریه افتادند. آنهایی که آنجا در خیمه ابی عبد الله اینجا شهدای دانشگاه شما هستند همانها هستند پای همان عملیات هستند. این میشود انتخاب حسینی. ان شا الله به احترام این ماه و به نگاه ابی عبدالله به ما،در این ماه کسی شویم که زیر خیمه ابی عبدالله زندگی کرده باشیم «روز مرگم نفسی مهلت دیدار بده، تا چو حافظ سر جام و جهان بر خیزم»

 

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین، و الصلاة و السلام على سیدنا محمد و آله الطاهرین، سیما بقیة الله فی الأرضین، و اللعن الدائم على أعدائهم إلى یوم الدین.
بحث در شروط بود، جون قهرا بحث تمام نمیشود، این بحث مهمیه برای بعد، جون پیشامد محرمه، این آیه باید مورد تأمل و دقت عمیق واقع بشه، "فلولا نفر من کل فرقة منهم طائفة لتیتفقهوا فی الدین، این ماده که فقه است، و این هیئت که هیئت تفقه است، لیتفقهوا فی الدین، خود فهم ماده بحث مهمی داره، و اما هیئت بحث آخریه، خلاصه کلام اینه که باید فقه دین، فهم دین، هضم بشه در عقل بشر، اولا باید دانست دین چیست؟، تا دین شناخته نشه، فقه دین شناخته نمیشه، "إن الدین عند الله الإسلام"، دینی که محصول بعثت انبیاست، فقه این دین و فهم این دین در چه حد از اهمیته؟

علت مبقیه این دین فقط قیام سیدالشهداست، فهم این مطلب عظیم که تمام حصیل بعثت انبیا، و نزول همه کتب به این قیام بستگی دارد، آیا در چه حد از اهمیته؟، امروز شبهاتی القا میشه، باید عموم شما مجهز باشید به دو جهت، یک جهت نفی، یک جهت اثبات، ممکن است در اثر تراکم جهل مطلب به اینجا برسد که بعضی تصور کنند که این عزاداریها، این شور و این غوغا، إفراط در مطلبه، و موجب وهنه، باید فهمید چه کسانی تعظیم این روز را و تکریم این قیام را در این حد موجب وهن بدانند، چه کسانیند؟، از دو قسم خارج نیستند، یک قسم وابسته های به اسلام، یک قسم هم منحرفین از اسلام، أما آنها که وابسته به اسلامند، و توهم کنند در این غوغا و این شور و این نوا، برای این روز یعنی چه؟، این مردم در گردابی گرفتارند که اگر تمام علماشون جمع بشند، قدرت جواب این مطلب رو ندارند، همونها که به عاشورا خرده میگیرند، به شعائر این مذهب به نظر وهن مینگرند، اینها کسانی هستند که اعتقادشون اینه که هر شب جمعه، خدا از آسمون میاد به زمین، از اول غروب تا طلوع آفتاب خدا در زمینه، آفتاب که طلوع کرد بار سفر میبنده، برمیگرده به آسمان، یک همچه ملت موهومی و همچه مذهب موهومی، عرضه این دارد که به عاشورا و شعائر تشیع به نظر وهن بنگره، این قدر فقدان درک، و در این حد تنزل شعور که درک نکند اکر شب جمعه خدا در زمینه، آسمان جگونه بی خدا میمونه؟، در عرض هفته که خدا برمیگرده به آسمان، زمین بی خدا چه میکند؟، گذشته از آن دقائق فلسفی، قدر این مذهب رو بدانید،اینکه ما بگیم مبنای مذهب کسانیه که امروز با تشیع در افتادند و ادعا میکنند علمدار توحیدند، غرق در وادی وهم و ضلال، چنین مرمی چه حق دارند که در عاشورا نظر بدهند؟
دسته دوم کسانی هستند خارج از اسلام، آنها هم از پاپ کرفته تا تمام پیروانش، اگر قدرت دارند، از گردان وهم عشای ربانی دربیایند، وهم و عدم ادراک حقیقت، در این حد این کلمه که میگم با صدها میلیون مسیحیه، به ضمیمه رأسشون که پاپ است، اگر هم قدرتی هست دم بزنند و آن اینه که اینها در عشای ربانی خمیری درست میکنند و از آن خمیر نان میپزند و آن نان را میخورند، بعد عقیده پاپ با تمام پیروانش اینه که عیسای مسیح، همان عیسایی که کلمه بود، همان عیسایی که به نص انجیل کلمه نزد خدا بود، همان عیسایی که به نص انجیل کلمه خود خدا بود، همان عیسى در این حال خمیر میشه، بعد که خمیر شد، پیروان مسیح این خدا رو میخورند، گوشتشون، خونشون، با خدا آمیخته میشه، این هم اوهام آنهاست، حالا کمال پستی، نهایت دنائت اینه که در این مملکت، شعائر حسینی را سست کنیم برای اینکه یک همچه ملتهایی مستغرق در اوهام به نظر خفت به این شعائر نکاه نکنند، مصیبت اینه، این اندازه جهل بر مردم سیطره کنه، تصور کنند این عزاداریها زیاده، باید خرازی بشه، اینه که فقه دین لازمه، فهم دین لازمه، همه این مسائل در اثر جهله، تمام این غوغا در این مملکت، با همه این دسته ها، با همه این هیئتها، همه در مقابل عظمت مصیبت ناجیزه، نه خود او شناخته شده، نه کار او شناخته شده،

محمد بن علی قمی، اون کسی که علامه حسن بن یوسف مطهر، دو سند شیخ صدوق را به وجود او تصحیح میکنه، شیخِ شیخِ صدوق، جنین مردی، از علی بن ابراهیم قمی ثقه بثبت، او از ابراهیم بن هاشم، عدل ثقه شیخ القمیین فی عصره، از از رجّال بن شبیب، موثق به توثیق نجاشی، سند همجه سندی، این مرد ثقه به توثیق نجاشی گفت: روز اول محرم رفتم نزد علی بن موسى الرضا، خوب دقت کنید، بفمهید عاشورا چیه؟ واقعه چه واقعه ای است؟، چیه؟، که حرفزن، او هم با همچه سندی، اون کسی این حرف رو میزنه، که روایت به سند صحیح که شیخ انصاری بر طبق آن سند فتوى میده، زیارت قبرش برابر با هزار حج بیت الله، همچه کسی متکلم در این بابه، فرمود: یابن شبیب أصائم انت؟ آیا امروز روزه داری؟، گفتم: نه، روز اول محرمه، از اینجا فکر کنید، فقه در دین، اینه، که آن لطائف، که آن دقائق، توجه کنید تا به عمق مطلب برسید، روز اول محرم این غوغاست، بعد که إستفهام کرد و جواب دادند، فرمود: امروز آن روزی است که زکریا از خدا خواست، خدا یحیى را به او داد، برکت روز أوله، دهه عزای او اینه، حدیث مفصله، ما قسمتی را قریب به مضمون میکیم، بعد شرح دعای زکریا را فرمود، و اجابت این دعا را، آنوقت فرمود: هرکس این روز را روزه بکیره دعای او مثل دعای زکریا مستجاب میشه، این فاتحه مطلبه، بعد جمله ای که فرمود که گفتنش برای من مشکله، تا برسه به فهمیدنش، فرمود: یابن شبیب، إن کنت باکیا على شئ فابکی على الحسین، إن کنت باکیا على شئ، على شئ، کو فقیه؟، إن کنت باکیا على شئ، مفهومی اعم از شئ که هست، یعنی مصیبت تمام انبیا، همه در این مفهوم مندرجه، مصیبت تمام اولیا، مصیبت تمام شهدا، همه در مفهوم شئ مندرجه، إن کنت باکیا على شئ، فابکی على الحسین، که بود؟، چه کرد؟، چه واقعه ای بود؟، دیگر همه أهل فضلید، برید فکر کنید، اگر روز ابراهیم به نظرت آمد، لایوم کیوم الحسین، اگر روز موسى پیش چشمت آمد، لایوم کیوم الحسین، اگر روز عیسى در نظرت آمد، لا یوم کیوم الحسین، یک جمله دیگر کافیه، فرمود: ابی، پدرم، از جدم، روایت کرد: لما قتل الحسین، امطرت السماء دما و ترابا أحمر، پدرم از جدم به من خبر داد که وقتی حسین کشته شد از آسمان خون بارید، واقعه چه واقعه ای است؟ قضیه چه بود؟، ثعلبی نوشته، خوب دقت کنید، نه تنها ثعلبی، سیوطی، نه تنها سیوطی، مورخین عامه، محدثین عامه، مفسرین عامه، هم از رجال تفسیر، هم از رجال حدیث، تمام اینها این قضیه را نوشته اند که وقتی کشته شد، شش ماه تمام افق سرخ بود، ابن جوزی، اینها رو برای سنیها میگم که روز عاشورا وظیفشونه بدونند، تا به داستان دیگری است، ابن جوزی در تحلیل مطلب بیانش اینه که وقتی غضب غلبه میکنه، صورت سرخ میشه، چون ذات قدوس رب الأرباب از جسم منزهه، ظهور غضبش در قضیه شهادت حسین بن علی این حمره در آفاق بود، این کلام بزرک فحل سنیه، قضیه اینجور مسلمه که نوبت رسیده به توجیه علمیش، این از نظر عامه، اما از نظر خاصه، از نظر شیعه وظیفه چیه؟، باز بیان امام هشتم ما لازمه، من میگویم و بعد فکر کنید، آنها که میگند:
به این سینه ها نزنید، زنجیر را نزنید که ضرر داره، این شبهات را یک عده عوام در مغز مردم القا میکنند،

باید شما با کمال قدرت مجهز به فقه این دین باشید، از شیخ طوسی تا شیخ انصاری، تمام جمع بشند ارزش یک نفس امام هشتم را ندارند، گذشته از این، از سلمان بگیر بیا به بعد، تمام باید فدا بشند تا یک نفس او باقی بمونه، همچه کسی فرمود: إن یوم الحسین أقرح جفوننا و أسبل دموعنا، إمام هشتم گریه اش در اختیارشه، اما بیان علی بن موسى اینه: إن یوم الحسین أقرح جفوننا، چقدر باید گریه کرده باشه که باب این مژه ها همه مجروح شده، این جراحت چشم امام هشتمه، او میداند چه واقعه ای رخ داد، او میداند چه خبر شد؟، اگر بخواهید بفهمید قضیه جیه؟، باید از قرآن شروع کنیم، خوب به این آیات دقت کنید، أول عرش رو بشناسید، عرش جیه؟، فتعالى الله الملک الحق لا إله إلا هو رب العرش الکریم، وقت نیست ما اینها را شرح بدهیم، فقط إشاره برای شما بسه، خوب دقت کنید در چه جاهایی کلمه عرش آمده، الله لا إله إلا هو رب العرش العظیم، آنجا عرش کریم، اینجا عرش عظیم، و هو الغفور الودود ذو العرش المجید، اینجا باز عرش مجید، نسبت به امر خودش: ثم استوى على العرش یدبر الأمر، تدبیر أمر را وقتی بیان میکنه، ثم استوى على العرش یدبر الأمر، و ترى الملائکة حافین من حول العرش، به پیغمبرش، وقتی مقام توکل او را میفرماید: از ناحیه او اینه: توکلت و هو رب العرش العظیم، به مرحله تسبیح که میرسه: فسبحان الله رب العرش عما یصفون، الذین یحملون العرش، و من حوله یسبحون بحمد ربهم، إنه لقول رسول کریم ذی قوة عند ذی العرش مکین.
همچه عرشی با این عظمت، وقتی برد حبیبش را به ملأ أعلى، آن فیضی که در عظمت آن فیض فرمود: سبحان الذی أسرى بعبده لیلا، برد تا آنجا که و أوحى إلى عبده ما أوحی، فرمود: وقتی به عرش نظر کردم، دیدم بر قائمه عرش نوشته: إن الحسین مصباح الهدى و سفینة النجاة، کسی که عظمتش اینجا رسیده که عرش را اینجنین وصف کرده، آن عرش را به نام او مزین کرده، حالا باید فهمید چرا گفت: إن یوم الحسین أحرق جفوننا، إین عزاداریها ناچیزه، سال به سال باید این مملکت عوض بشه، باید عاشورا هر سال از نظر کم، از نظر کیف، بالاتر بشه، باید بدانید مردم، این کار هر روزه است، ملائکه حفظه سیر میکنند از زمین به آسمان وقتی میخواهند بروند به ملأ أعلى، برنامه اینه: همه میروند به زیارت سیدالشهدا، بهت آوره این حرفها، روایت اینه، وقتی وارد حائر میشوند، تا صبح ملائکه ای که در حرمند با آنها صحبت نمیکنند، تا صبح، مصافحه میکنند أما صحبتی نیست، چرا؟، چون تا صبح گریه میکنند، طلوع آفتاب که میشه با حفضه حرف میزنند، بعد میرند، عظمت مصیبت اینه، بعد که میروند به ملأ أعلى، لا إله إلا الله، فاطمه زهرا، صدیقه کبرى، با هزار پیغمبر، با هزار وزیر، با هزار شهید، با هزار هزار از کروبیین روبرو میشه با این ملائکه که زوار قبر حسینند، روایت اینه، وقتی به اینها برمیخوره، شهقه میزنه، صیحه میزنه، تمام ملائکه آسمان هم دست از تسبیح و تهلیل برمیدارند در أثر شهقه فاطمه زهرا، این مشکل حل نمیشه تا خبر به پیغمبر میدهند، رسول خدا میاد، بعد تسلیتش میده، صبر کن، جرا؟، چون وقتی برمیگرده نگاه میکند منظره را میبینه، من یک کلمه میکم تا همه بفهمند مصیبت چقدره؟ إن یوم الحسین أقرح جفوننا، یابن شبیب إن الحسین ذبح کما یذبح الکبش، لا إله إلا الله، ترجمه نمیشه، أما مصیبت آن .. تشنه لب کشته شد .. حال بینه و بین السماء کالدخان...

 

- تأثیر تماس اعضاى بدن با تربت

یکى از آثار و برکات تربت سیدالشهدا (ع) این است که متبرک نمودن بدن و صورت با آن تربت شریف تأثیر معنوى زیادى بر انسان خواهد گذاشت ، از این رو از بعضى بزرگان دین و امامان معصوم نقل شده که بعد از نماز ، بدن و صورت خویش را با مهر کربلا متبرک مى کنند. و نیز دستور داده ‏اند که قبل از خوردن تربت جهت شفا گرفتن، آن را بوسیده و با اعضاى بدن تماس داده شود.

امام صادق (ع) فرمود: «خداوند متعال تربت جدم حسین (ع) را شفاى هر درد، و ایمنى از هر خوفى قرار داده است؛ پس هرگاه یکى از شما خواست از آن خاک تناول کند، ببوسد و آن را به چشم گذارد و بر سایر اعضاى بدنش تماس دهد...» (1)

 

2- سجده بر تربت

یکى دیگر از برکات و آثار خاک مزار امام حسین (ع) این است که سجده بر آن تربت پاک حجابهاى ظلمانى را کنار زده و در توجه حق تعالى به نمازگزار مؤثر است . امام صادق (ع) در این باره مى‏فرماید: «همانا سجود بر تربت حسین (ع) حجابهاى هفتگانه را پاره مى کند»(2)

لازم به ذکر است که مراد از «حجاب» در کتاب و سنت ، همان حجابهایى است که بین بنده و خالق حایل شده و او را از شهود خداوند محجوب مى سازد که در مرحله اول، حجابهاى ظلمانى و در مرحله دوم ، حجابهاى نورانى بر طرف مى‏شود اما مراد از حجابهاى هفتگانه ، ظاهراً حجابهاى ظلمانى است . سجده بر تربت حضرت سیدالشهدا(ع) این خاصیت را دارد که در صورت معرفت به حق حضرت و ولایت او، حجابها را دریده و راهگشاى وصول به کمالات انسانى باشد.

سجده بر خاک سرکوى تو آرند خلایق‏            جان فداى تو که هم قبله و هم قبله نمایى‏

و اما در خصوص اینکه در میان شیعه معمول است از خاک مقدس کربلا یعنى تربت کنار قبر سیدالشهدا (ع) خاک برداشته و با آن مهر درست کرده و غالباً در نماز، به آن سجده مى‏کنند بدین خاطر است که از خاک زمین بوده و به تمامى خاکها مى‏توان سجده کرد، و از طرفى خاک کربلا به لحاظ شهادت امام حسین (ع) و یاران باوفایش شرافت پیدا کرده است ، به طورى که اهل بیت (ع) نیز به ما فرموده‏اند در هر نمازى که سجده بر تربت کربلا باشد خداوند آن نماز را به خاطر آن حضرت قبول مى‏کند. چنانکه حضرت صادق (ع) از خاک کربلا درون کیسه‏اى ریخته و در سجاده همراه داشت، در هنگام نماز آن کیسه را باز مى‏کرد و بر آن سجده مى‏نمود.


3- شفا یافتن

از جمله آثار و برکات قطعى تربت پاک سیدالشهدا (ع) شفا بودن آن براى دردهاو آلام انسان است . روایاتى که دلالت بر این امر دارند به سه دسته تقسیم مى‏شوند:

دسته اول : روایاتى است که شفا بودن را براى تربتى که از خود قبر شریف برداشته شود مخصوص کرده است ، چنانکه امام صادق (ع) فرمود: «به درستى که نزد سر حسین (ع) تربت سرخى است که شفاى هر دردى غیر از مرگ مى باشد» (3)

دسته دوم : روایاتى است که با تعبیرات مختلف توسعه‏اى از بیست ذراع تا پنج فرسخ و یا ده میل را براى آن قائل است . چنانکه امام صادق (ع) فرمود: «حریم مزار حسین (ع) پنج فرسخ از چهار جانب قبر است »(4)

دسته سوم : روایاتى است که به طور مطلق جنبه شفا بودن تربت را مطرح نموده‏اند . چنانکه امام صادق (ع) فرمود: «خاک مزار امام حسین (ع) براى هر دردى شفاست». (5)

تا شفا بخشد روان و جسم هر بیمار را         در حریم وصل خود خاک شفا دارد حسین‏

و نیز امام رضا (ع) فرمود: «خوردن گل، مانند خوردن مردار و خون و گوشت خوک، حرام است مگر گل مزار حسین (ع) ، بدرستى که در آن شفاى هر درد و امنیت از هر ترسى است» (6)

 

حکایت: عالم زاهد پرهیزگار حجةالاسلام و المسلمین مرحوم آقاى حاج شیخ محمد حسن عالم نجف آبادى قدس سره نقل فرمودند: «من در زمان مرجعیت مرحوم آیة الله آخوندى خراسانى (ره) که در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم مریض شدم و این بیمارى مدتى طول کشید و پرستارى مرا بعضى از طلاب در همان حجره مدرسه بر عهده داشتند . پس از چندى بیمارى من به قدرى شدید شد که اطبا از شفا یافتنم مأیوس شدند و دیگر براى معالجه‏ام نیامدند، و من در حال تب شدید گاهى بیهوش مى‏شدم و گاهى به هوش مى آمدم.

یکى از رفقا که مرا پرستارى مى‏کرد شنیده بود که عالم زاهد مرحوم آیة الله آقاى حاج على محمد نجف آبادى قدس سره مقدارى از تربت اصلى حضرت سیدالشهدا (ع) را دارد. او به منزل معظم له رفته و از وى خواسته بود که قدرى از آن تربت را بدهد که به من بخورانند تا شفا یابم. ایشان فرموده بود : من به قدر یک عدس تربت دارم و آن را گذاشته ام که بعد از مرگم در کفنم بگذارند . آن آقا ناراحت شده و گفته بود : حالا که ما از همه جا مأیوس شده و به شما پناه آورده‏ایم شما هم از دادن تربت خوددارى مى‏کنید؟ این بیمار در حال احتضار است و مى‏میرد.

مرحوم آیة الله آقاى حاج على محمد، دلش به حال بیمار سوخته و قدرى از آن تربت که از جان خودش عزیزترش مى داشت به آن شخص داده بود . تربت را با آب مخصوصى که وارد شده در آب حل کرده و به حلق من ریخته بودند . من که در حال بیهوشى به سر مى‏بردم ، ناگهان چشمان خود را باز کرده و دیدم رفقا اطراف بسترم نشسته‏اند ، خوب دقیق شدم و آنان را شناختم و قصه تربت را که به حلقم ریخته بودند برایم شرح دادند.

  کم کم در خود احساس نیرو و نشاط کردم و حرکتى به خود داده نشستم ، دیدم نشاط بیشترى دارم برخاستم و ایستادم ، و چون یقین کردم که به برکت ترتبت مقدس امام حسین (ع) شفا یافتم حال خوشى پیدا کردم و به رفقا گفتم : از شما خواهش مى کنم که از حجره بیرون بروید، چون مى‏خواهم زیارت عاشورا را بخوانم رفقا از حجره بیرون رفتند و من درب حجره را بستم و بدون احساس ضعف با آن حال خوشى که قابل و صف کردن نیست مشغول خواندن زیارت حضرت سیدالشهدا (ع) شدم » (7)

آرى ، شفاى بیماران به وسیله تربت آن حضرت یکى از برکاتى است که خداوند متعال در عوض شهادت امام حسین (ع) به وى عطا فرموده است .

تربتت راز شفاى همه درد است حسین        تن و جان را نبود مثل تو آگاه طبیب‏


4- تأثیر کام برداشتن اطفال با تربت

کام برداشتن اطفال با تربت امام حسین (ع) موجب ایمنى کودک مى شود چنانکه امام صادق (ع) فرمود:

«کام فرزندانتان را با تربت حسین (ع) باز کنید که آن امان است » (8)


5- تأثیر تربت حسین ، همراه جنازه

صاحب کتاب «مدارک الاحکام» مى نویسد: در زمان حضرت صادق (ع) زن زاینه‏اى بود، بچه‏هایى که از زنا بدنیا مى آورد در تنور مى‏انداخت و مى‏سوزانید. وقتى که مرد، پس از غسل و کفن او را به خاک سپردند ، اما زمین جنازه‏اش را بیرون انداخت .جاى دیگر او را دفن کردند باز زمین او را نپذیرفت تا سه مرتبه ، آنگاه مادرش به امام صادق (ع) متمسک شد: اى پسر پیغمبر به فریادم برس.

  فرمود: کارش چه بود ؟ عرض کردند زنا و سوزاندن بچه‏هاى حرامزاده . فرمود: هیچ مخلوقى حق ندارد مخلوقى را بسوزاند، سوزاندن به آتش مخصوص خالق است عرض کرد حالا چه کنم؟ فرمود: مقدارى از تربت حسین (ع) با او در قبر بگذارید . تربت حسین (ع) امان است . همراهش گذاشتند زمین او را پذیرفت.

در توقیع مبارک حضرت حجة بن الحسن (عج) نیز اذن داده شده است . یکى از شیعیان به حضرت (در زمان غیبت صغرى توسط نایب خاص حضرت ) مى‏نویسد: آیا جایز است ما تربت حسین (ع) را با میت در قبر بگذاریم ، یا با تربت حسین روى کفن بنویسیم؟

حضرت در پاسخ مرقوم مى‏فرمایند: هر دو کار پسندیده است . البته باید رعایت احترام تربت بشود . مهر یا تربت، مقابل یا زیر صورت میت باشد ، بلکه به برکت خاک قبر حسین (ع) قبر میت محل امنى از هر بلا و آفت و عذابى گردد (9)


6- تسبیح تربت

از حضرت صاحب الزمان (عج) روایت شده که فرمود: «هر کس تسبیح تربت امام حسین (ع) را در دست گیرد و ذکر را فراموش کند، ثواب ذکر براى او نوشته مى‏شود». (10)

و امام صادق فرمود: «یک ذکر یا استغفار که با تسبیح تربت حسین (ع) گفته شود برابر است با هفتاد ذکر که با چیز دیگر گفته شود»(11)

شيعه اماميه بسياري از احاديث و روايات خود، به ويژه در مسائل فقهي، را از امام ششم، جعفر بن محمّد صادق عليه السلام ، گرفته و بسياري از سنّت ها و آداب و رسوم شيعه منسوب به ايشان است، تا آنجا كه مذهب شيعه اماميه را «مذهب جعفري» مي نامند. اين مسئله مرهون شرايطي بود: سلسله بني اميّه در سراشيبي سقوط قرار داشتند و خاندان عبّاسي هم هنوز قدرت تثبيت شده اي نداشتند.
امامت امام صادق عليه السلام از سال 114 تا 148 ق طول كشيد كه دوران نسبتا طولاني 34 ساله را شامل مي شد. از اين مدت، 18 سال در اواخر دوران اموي سپري شد و 16 سال در اوايل دوران خلافت عبّاسي گذشت. امام صادق عليه السلام با استفاده از اين شرايط، نسبت به بسط و گسترش فرهنگ اسلامي و شيعي تلاش وافري نمود و به تدوين و تعميق فقه و مباني و سنن شيعي همّت گمارد و شاگردان زيادي در اين جهت پرورش داد. روايات زيادي از بزرگداشت واقعه كربلا و شهادت حسين بن علي عليه السلام و يارانش توسط اين امام نقل شده است كه به برخي از آن ها اشاره مي شود:
از عبداللّه بن سنان روايت شده است كه در روز عاشورا بر امام جعفر صادق عليه السلام وارد شدم، در حالي كه جمع زيادي اطراف ايشان را فرا گرفته بودند و ايشان چهره اي اندوهناك و غمگين و اشكبار داشت. عرض كردم: يابن رسول اللّه، از چه مي گرييد؟ خداوند ديده شما را نگرياند. فرمود: آيا تو در بي خبري به سر مي بري؟ مگر نمي داني در چنين روزي حسين عليه السلام به شهادت رسيد؟ گريه به او امان نداد تا سخن بيشتري بگويد و همه مردم به گريه افتادند.(10)
چنانچه اين روايت را درست بدانيم، به اوج خفقان عصر اموي و شدت برخورد آنان با سنّت هاي شيعي و به ويژه عزاداري امام حسين عليه السلام پي مي بريم كه حتي ياران نزديك امامان شيعه را نيز در بي خبري نگه مي داشت كه البته جاي تأمّل دارد.
زيد الشحّام نقل مي كند كه روزي نزد امام صادق عليه السلام بوديم. جعفر بن عثمان وارد شد و نزديك امام نشست. امام به او فرمود: شنيده ام كه تو درباره حسين عليه السلام شعر مي گويي. جعفر گفت: آري. با درخواست امام، جعفر اشعاري در رثاي امام حسين عليه السلام خواند و امام و جمع حاضر گريه كردند. اشك بر چهره امام جاري گشت و فرمود: اي جعفر، فرشتگان مقرّب الهي سخن تو را شنيدند و گريه كردند، همچنان كه ما گريه كرديم. سپس فرمود: «كسي كه براي حسين عليه السلام شعر بگويد، خود گريه كند و ديگران را بگرياند، خدا بهشت را بر او واجب مي كند و گناهانش را مي آمرزد.»(11)
محمّد بن سهل مي گويد: در ايام تشريق(12) به همراه كمّيت شاعر، خدمت امام جعفر صادق عليه السلام رسيديم. كمّيت به امام عرض كرد: اجازه مي فرماييد: شعر بخوانم؟ حضرت فرمود: بخوان كه اين ايّام روزهاي بزرگي هستند. پس حضرت خانواده خود را گفت كه نزديك آيند و به اشعار كمّيت گوش دهند. كمّيت اشعاري در رثاي امام حسين عليه السلام خواند. امام در حق كميّت دعا كرد و براي او آمرزش طلبيد.(13)
شيخ فخرالدين طريحي در كتاب منتخب روايت كرده است: چون هلال عاشورا پديدار مي شد، حضرت صادق عليه السلام اندوهناك مي گرديد و بر جدّ بزرگوارش سيدالشهداء عليه السلام مي گريست و مردم از هر جانب به خدمت ايشان مي آمدند و با او نوحه و ناله مي نمودند و بر آن حضرت تعزيت مي دادند و چون از گريه فارغ مي گشتند، حضرت مي فرمود: «اي مردم، بدانيد كه حسين عليه السلام نزد پروردگار خود زنده و مرزوق است و پيوسته به عزاداران خود نگاه مي كند و بر نام هاي ايشان و پدرانشان و جايگاهي كه در بهشت براي آن ها مهيّاست از همه داناتر است.»(14)
همچنين امام صادق عليه السلام از امام حسين عليه السلام نقل مي كند: «اگر زائر و عزادار من بداند كه خداوند چه اجري به وي عطا خواهد فرمود، هر آينه شادي او از اندوهش بيشتر خواهد بود و زائر امام حسين عليه السلام با اهل خود برنمي گردد مگر مسرور، و عزادار من از جاي برنخيزد، مگر آنكه جميع گناهانش آمرزيده مي گردد و مانند روزي مي شود كه از مادر متولّد شده است.»(15)
تأكيد امام صادق عليه السلام به زنده و گواه بودن امام حسين عليه السلام ، اشاره به آياتي از قرآن كريم است كه ويژگي هاي شهيد را بيان مي كند.(16) اين مسئله بيانگر آن است كه امام صادق عليه السلام تلاش مي كردند فضاي مسمومي را كه بني اميّه براي امامان شيعه از جمله امام حسين عليه السلام در جامعه ايجاد كرده بودند و آن ها را افرادي طاغي و ياغي نسبت به حاكم اسلامي و اميرالمؤمنين مي دانستند، با برپايي مجالس عزاداري و بيان حقايقي پيرامون شخصيت و قيام امام حسين عليه السلام پاك كنند و مسلمانان را به حقايق آگاه سازند و در اين باره، به قرآن، كه مورد وثوق و اجماع مسلمانان است، متوسّل مي شدند.
عزاداري امام حسين (عليه السلام) در محضر امام رضا (عليه السلام)
در منابع، اشاراتي به چگونگي برپايي مراسم عزاداري امام حسين عليه السلام توسط امامان ديگر شيعه از جمله امام موسي كاظم و امام رضا عليهماالسلام نيز شده است. در مورد امام موسي بن جعفر عليه السلام از قول فرزند بزرگوارش نقل شده است: «همين كه محرّم فرامي رسيد، ديگر كسي خنده اي بر لب آن حضرت نمي ديد و همواره اندوهگين بود تا دهه عاشورا بگذرد و چون روز دهم فرامي رسيد، اين روز، روز نهايت غم و مصيبت بود و مي فرمود: اين است آن روزي كه جدّم حسين عليه السلام در چنين روزي كشته شد.»(17)
ريّان بن شبيب نقل مي كند كه روز اول محرّم بر ابي الحسن الرضا عليه السلام وارد شدم. حضرت به من فرمود: «اي پسر شبيب، اگر بر حسين عليه السلام بگريي چندان كه اشك بر گونه هايت جاري شود، خداي تعالي هر گناهي كه كرده اي بيامرزد» سپس فرمود: «اگر مي خواهي در درجات بهشت با ما باشي، براي اندوه ما اندوهناك باش و در خوشحالي ما شادمان.»(18)
دِعْبِل خُزاعي، شاعر معروف اهل بيت عليهم السلام ، روايت كرده است: در ايّام عاشورا خدمت علي بن موسي عليه السلام رسيديم. ديديم آن حضرت با اصحاب خود ملول و محزون نشسته اند. چون مرا ديد، فرمود: «مرحبا به تو اي دعبل! مرحبا به ياري كننده ما به دست و زبان خود!» پس مرا طلبيد و نزد خود نشاند و فرمود: «اي دعبل، دوست دارم كه شعري براي من بخواني كه اين ايّام، ايام حزن ما اهل بيت و ايام سرور اعداي ما، بخصوص بني اميّه، بوده است. اي دعبل، كسي كه بگريد و بگرياند بر مصيبت ما و آنچه كه دشمنان بر ما وارد كرده اند، حق تعالي او را در زمره ما محشور گرداند. اي دعبل، كسي كه در مصيبت جدّم امام حسين عليه السلام بگريد، البته خداوند گناهان او را بيامرزد» و بعد برخاست و پرده در ميان ما و اهل حرم زد و ايشان را بين پرده نشانيد تا در مصيبت جدّ خود بگريند. سپس به من فرمود: «اي دعبل، مرثيه بخوان براي حسين عليه السلام كه تو تا زنده اي ناصر و مادح ما هستي. با اين كار، به ما ياري كن و در اين باره كوتاهي مكن.»
دعبل مي گويد: اشك از چشمان من جاري شد و شروع به شعرخواني در رثاي امام حسين عليه السلام كردم.(19)
شيخ صدوق روايت كرده است كه امام رضا عليه السلام مي فرمود: «محرّم ماهي بود كه مردم در زمان جاهليت قتال و جدال را در آن حرام مي دانستند. اما اين امّت جفاكار حرمت اين ماه را نگه نداشتند و خون ما را حلال و احترام ما را ضايع و اهل بيت ما را اسير كردند. خيمه هاي اهل بيت را سوزاندند و اموال آنان را به غارت بردند و هيچ حرمتي از براي رسول اللّه صلي الله عليه و آله در حق ما لحاظ نكردند. روز قتل امام حسين عليه السلام چشم هاي ما را مجروح و اشك ما را جاري و عزيز ما را ذليل گردانيدند. پس بر مثلِ حسين عليه السلام بايد گريه كنندگان بگريند؛ زيرا كه گريستن بر او گناهان بزرگ را محو مي كند.»(20)

 
نصیبم شد غمت الحمدللَّه
دلم شد محرمت الحمدللَّه
 
من و درماندگى صد شكر یارب
من و بیش و كمت الحمدللَّه
 
تبارم كوثر و از طیف نورم
سرشكم زمزمت الحمدللَّه
 
دلم در صیقل دستت جلا یافت
فتادم در یَمَت الحمدللَّه
 
تو را تا وسعت رب مى‏پرستم
اگر مى‏گویمت الحمدللَّه
 
تویى كه ریشه هر ذوالمعالى
امیرالمؤمنین مولى الموالى
 
به دشت سینه‏ها اُلفت نشینم
كه مدّاح امیرالمؤمنینم
 
گره بند قباى مرتضایم
پى یك رشته از حبل المتینم
 
اگر خواهى بسوزان یا كه بردار
هر آنچه كشت كردى در زمینم
 
تملّك نیست حتى در حیاتم
تصرّف كن دلم را مستكینم
 
یمینى گم شده، اندر یسارم
یسارى نیست گشته در یمینم
 
غمت باده، دلم جام هلالى
امیرالمؤمنین مولى الموالى
 
مرا در ظلّ نامت آفریدند
ملائك را غلامت آفریدند
 
دل مؤمن اگر عرش خدا شد
دل از دارالسّلامت آفریدند
 
پیمبر را به وادى محبّت
گرفتار مَرامت آفریدند
 
تو را «المؤمنون» محتاج ذكر است
كه مصحف را كلامت آفریدند
 
نبوت گر چه شد پیش از امامت
تو را پیش از امامت آفریدند
 
مبادا سینه از شوق تو خالى
امیرالمؤمنین مولى الموالى
 
جنون آشفته موى تو باشد
لطافت لیلىِ خوى تو باشد
 
تماماً جز تو را تكفیر كردم
خدا در طاق ابروى تو باشد
 
نه اینكه ما برایت خاكساریم
نبى هم كُشته روى تو باشد
 
تو آن بابى كه گشتم مبتلایت
حساب و رجعتم سوى تو باشد
 
تو را ایزد براى خود على گفت
خدا دلداده هوى تو باشد
 
تو بالاتر ز هر اوج كمالى
امیرالمؤمنین مولى الموالى
 
تو را با جامه‏هایت مى‏شناسند
ز تمكین گدایت مى‏شناسد
 
تو را همراه پیغمبر به معراج
ملائك از صدایت مى‏شناسند
 
تمام انبیاء حتى محمّد
خدا را با ولایت مى‏شناسند
 
نه تنها حق به تو معروف گشته
تو را هم با خدایت مى‏شناسند
 
تمام خاكهاى راهت اى یار
تواضع را ز پایت مى‏شناسند
 
تو هجرى و تو شوقى و وصالى
امیرالمؤمنین مولى الموالى
 
اگر زخم است دل، دارو تویى تو
وگر زشت است دل نیكو تویى تو
 
 
اگر كه مصطفى خُلق عظیم است
قسم بر مصطفى آن خو تویى تو
 
مُراد من تویى از هر اشاره
خط و خال و لب و ابرو تویى تو
 
به هر در مى‏زنم وجه تو بینم
به هر جا بنگرم، هر سو تویى تو
 
تو مُنْشَقْ گشته از حىِّ تعالى
امیرالمؤمنین مولى الموالى
 
نگاه نخلها چشم انتظارت
تمام مستمندان بیقرارت
 
امامت كن به بانوى مدینه
كه گیرد خون ز تیغ ذوالفقارت
 
میان خانه خود عرش دارى
كه دُخت مصطفى شد خانه دارت
 
تو كه خود صاحب فصل بهارى
طلوع فاطمه باشد بهارت
 
كنار مصطفى لب بسته ماندى
سَلونى بعد احمد شد شعارت
 
نباشد در ولاى تو زوالى
امیرالمؤمنین مولى الموالى
 
بده بر انتظار دیده تسكین
مرا هم بهر یك دیدار بگزین
 
ركوعى تازه كن سائل رسیده
نگینى لطف كن همراه تمكین
 
اگر نذرى میان خانه دارى
دوباره قرص نانى ده به مسكین
 
به وقت آن طلوعات سه گانه
دمى هم یار این شوریده بنشین
 
زكاتى گر دهى ما مُستحقّیم
اگر بذلى كنى گردیم تأمین
 
ندارم جُز شما از حق سؤالى
امیرالمؤمنین مولى الموالى
 
میان خطبه‏ها حرفم كن ایدوست
نگاه لطف بر طَرْفم كن ایدوست
 
بِكن در سینه‏ام چاه غمت را
چو آمد خونِ دل  وقفم كن ایدوست
 
از آن خرما كه سلمان را چشاندى
كمى در بین این ظرفم كن ایدوست
 
وسیعم كن به شرح سینه خود
شبیه چشم خود ژرفم كن ایدوست
 
نگاهم جنبه خواهش گرفته
نگاهى از در لطفم كن ایدوست
 
تو خود بهتر ز هر رزق حلالى
امیرالمؤمنین مولى الموالى

زیارت امام حسین علیه‌السلام با پای پیاده
من أتاه ماشیاً کتب الله له به کل خطوة حسنة ومحی عنه سیئة ورفع له درجة
علی بن میمون از حضرت ابی عبد الله علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند: ای علی ! قبر حسین علیه السلام را زیارت کن و ترک مکن .عرض کردم : ثواب کسی که آن حضرت را زیارت کند چیست ؟
حضرت فرمودند:
کسی که پیاده زیارت کند خداوند به هر قدمی که بر می‌دارد یک حسنه برایش نوشته و یک گناه از او محو می‌فرماید و یک درجه مرتبه‌اش را بالا می‌برد و وقتی به زیارت رفت حق تعالی دو فرشته را موکل او می‌فرماید که آنچه خیر از دهان او خارج می‌شود را نوشته و آنچه شر و بد می‌باشد را ننویسند و وقتی برگشت با او وداع کرده و به وی می‌گویند: ای ولی خدا گناهانت آمرزیده شد و تو از افراد حزب خدا و حزب رسول او و حزب اهل بیت رسولش می‌باشی و خداوند هرگز چشمانت را به آتش جهنم بینا نمی‌کند و آتش نیز تو را ابدا نخواهد دید و تو را طعمه خود نخواهد نمود .

فضایل حضرت علی علیه السلام
درحدیثی داریم اگر تمام باغها قلم ودریاها مرکب وجنیان حسابگر و انسانها نویسنده شوند توان برشماری برتری های علی بن ابی طالب علیه السلام را نخواهند داشت (مناقب خوارزمی) و اینکه پیامبر در روز غدیر این چنین گفتند که "ای مردمان! هر آینه برتری های علی نزد خدای عز و جل بیش از آن است که من یکباره برشمارم پس هر کس از مقامات او خبر داد و آن ها را شناخت او را تصدیق و تأیید کنید.
ما در بررسی کمالات یک انسان به دو مفهوم کرامت و فضیلت برخورد می کنیم که گاهی ممکن است این در مفهوم با هم قاطی شود. کرامت ویژگی هایی است که هرفرد به اختیار توسط انجام عبادات کسب می کند ولی فضیلت در واقع نعمتهایی است که از طرف خدا به اشخاص عطا می شود و میزانش در افراد مختلف متفاوت است.
اما در کل ویژگی بسیار مهمی که فضیلتها دارند انکار یا ناپذیری آنها حتی از طرف دشمنان است.
یعنی یک فرد هر چقدر هم با کسی دشمن باشد، بغض و کینه داشته باشد، هرگز نمی تواند منکر فضیلتهای آن شخص شود. کما اینکه عمر که دشمنی اش با علی علیه السلام کاملا محرز است بارها و بارها اعلام کرد لولا علی مهلک العمر چون نمی توانست منکر فضیلت علم و دانش امیرمؤمنین شود و یا معاویه هنگام شنیدن خبر شهادت امیرالمؤمنین علیه السلام گفت: با مرگ علی بن ابی طالب علیه السلام بساط علم و دانش بر چیده شد.
شاید برای ما که فقط فکرمی کنیم گفتن فضایل علی علیه السلام مختص شیعه هاست جالب باشد که بدونیم اکثر بزرگان جهان و پیروان دیگر ادیان نیز به فضايل علی علیه السلام اعتراف می کنند به عنوان نمونه حرج جرداق دانشمند مسیحی لبنانی می گوید:
ای دنیا! چه می شد اگرهمه نیروهایت را در هم می فشردی و دوباره شخصیتی مانند علی با آن عقل، قلب، زبان وشمشیر نمودار می کردی؟
یکی از فضیلتهای خاص حضرت علی علیه السلام فضیلتی است که ایشان و 12 معصوم دیگر با پیامبردر آن فضیلت شریکند و اون خلقت نوری حضرت علی علیه السلام است.
روایت می فرماید: چندین هزار سال قبل از خلقت آدم علی نبیا و آله و علیه السلام خداوند با عظمت ترین خلقت خود را انجام داد و نوری را آفرید که آن نور را پس از خلقت آدم علی نبیا و آله و علیه السلام در صلب ایشان قرار داد و سپس این نور از صلب پاک دیگری منتقل شد تا سرانجام به صلب عبدالمطلب رسید و در آنجا به دو بخش تقسیم شد. بخشی در صلب عبد قرار گرفت و در رحم آمنه طلوع کرد و بخشی در صلب جناب ابوطالب پدر علی علیه السلام قرار گرفتن و در رحم فاطمه بنت اسد طلوع نمود.
یکی از فضیلتهای انحصاری حضرت علی علیه السلام محل ولادت اوست. هیچ یک از مخلوقات از پیامبران بزرگ و اوصیای گرامی آنها به این ویژگی یا صفت مفتخر نبوده اند و تا قیامت نیز نخواهند بود.
هنگام تولد حضرت عیسی علیه السلام به حضرت مریم خطاب شد که از خانه خارج شو! اینجا خانه ی عبادت است و ولایت اما برای فاطمه بنت اسد دیوار خانه کعبه شکافته شد و ندا آمد "ای فاطمه! وارد شو" و پس از ورود بانوی بزرگوار دیوار دوباره بسته شد و تا سه روز فرزند میهمان خدای متعال بودند.
حالا به دو تا صفت از حضرت علی علیه السلام که توسط پیامبر این صفات به ایشان منسوب شده می پردازیم که این صفات هم حتی از فضائل حضرت علی علیه السلام به شمار می رود. صفاتی که شاید بارها و بارها آنها را دیده و شنیده باشیم اما کمتر به معنی اش توجه کردیم.
اولین صفت، صفت قائد الغرالمجلین است که در معنای تحت اللفظی به معنی رهبر سفید رویان در جمال فرورفته تعبیر می شود- غرالمجلین یعنی سفیدرویانی که زیبایی و تابناکی شان در جمال و فتاب فرورفته است. یعنی صفات باطنی تابناکشان قابل دیدن نمی باشد حالا از حضرت علی علیه السلام به عنوان رهبر این افراد نام برده است. علی علیه السلام رهبر و سرآمد افرادی است که صفات باطنی تابناکشان در زیر پرده پنهان شده است جوری که پیامبر می فرماید: اگر علی علیه السلام نقاب از چهره بردارند هر آینه مردم در مقابل ایشان به سجده می افتند.
و در روایتی هم داریم که حضرت رسول(صلی الله علیه و آله وسلم) بعد از غزوه ی ذات السلاسل چنین فرمودند که:
یا علی! اگر نگران نبودم که گروه هایی از امت من، در حق تو سخنی بگویند که مسیحیان در حق حضرت عیسی گفته بودند امروز سخنی در مدح تو می گفتم که بر هیچ گروهی نگذری مگر اینکه خاک زیر پای تو را برای تبرک بردارند و از افزودن آب وضوی تو شفا طلبند.
صفت دیگر ایشان صفت یعسوب المؤمنین است.
یعسوب در زبان عرب به ملکه گفته می شود. ملکه ی زنبور عسل هم مادر زنبوران است و هم مربی و کنترل کننده کندوی عسل است. همه ما کم و بیش با وظیفه ی زنبور عسل آشنایی داریم- در قرآن هم در سوره نمل به این موضوع اشاره شده است. کار زنبور عسل این است که از شهد گلهای مختلف بخورد و در کندو عسلی را پدید بیاورد که شفایی برای مردم باشد. از این توصیفات چند نکته معلوم می شود اول اینکه اگر اتفاقی در کندو بیفتد و عسل خوبی به وجود نیاید همه ی این مشکلات به ملکه بر می گردد و او مسئول است. دوم اینکه طبق این توصیف تکلیف مؤمنین هم روشن شده است یعنی گفته شده که مؤمنین باید مثل زنبور عسل باشند یعنی عسل تحویل بدهند، عسلی که شفا باشد.
کدام فضیلت علی را می خواهی؟
از خانه ساده علی علیه السلام که سادگیش به صافی آینه و محل تجمع اهل بیت بود.
از لباسش که خود می گفت آن قدر وصله به آن خورده که از وصله زننده اش برای وصله ی مجدد آن خجالت می کشم؟
از کفش پاره اش که در نظر او از حکومت گرامی تر می نمود مگر اینکه در سایه ی آن بتواند حقی را زنده کند.
از خوراک علی علیه السلام که بر کیسه ی نان خشک خود، مهر می نهاد تا مبادا فرزندانش اندکی آن را چرب نمایند؟
از حکومت علی علیه السلام که بر پایه ی عدالت و انصاف استوار است و دانه جویی را به ظلم از دهان مورچه ای نمی گیرد؟
از گران سنگی شخصیتیش که هم تراز با قرآن قرار گرفته است "انی تارک فیکم الثقلین"
 
از احتیاط علی علیه السلام که به کارگزارانش درباره ی گزارش نوشتن می فرمود: نوک قلم هایتان را باریک کنید و فاصله ی بین سطرهایتان را کم نمایید و از حرف های اضافه صرفنظر کنید و منظور رابرسانید و برحذر باشید از زیاده روی! چرا که اموال مسلمانان اسراف بر نمی دارد؟
از عبارت علی علیه السلام که در واپسین روزهای حیاتش، وقتی که آن حضرت را پس ازضربت خوردن به خانه می بردند نگاهی به محل طلیعه ی فجر افکند و فرمود: ای صبح تو شاهد باش که علی را فقط اکنون دراز کشیده می بیینی!
 از تقوای علی علیه السلام که چون در بیت المال به سراغش آمدند پرسید با امیرالمؤمنین کار دارید یا با علی؟ و چون پاسخ داد با علی، شمع بیت المال را خاموش کرد و شمع خود را برافروخت.
از شجاعت علی علیه السلام که خود بارها می فرمود اگرتمامی اعراب برای جنگ با من صف آرایی کنند به آنها پشت خواهم کرد.
از یتیم نوازی و مسکین خواهی و اسیر دوستی امیرالمؤمنین...
از صبر علی علیه السلام که پس از جریان غصب خلافت و در طی 25 سال دوره ی خلافت نا حق خلیفگان صبر کردند و به گفته ی خودشان صبری که گویا در دیدگانم خار و در گلویم استخوان فرو رفته است.
از علم و آگاهی علی علیه السلام که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: من شهر علم هستم و علی در آن است پس هر که می خواهد به شهر وارد شود باید از درش وارد شود.

درباره ما
Profile Pic
بسم الله الرحمن الرحیم هیئت شیفتگان آقا ابالفضل علیه السلام به مدد حضرت زهراسلام الله علیها نوکری خود را در راستای احیائ شعائر آل الله در استان اصفهان -محله رباط اول آغاز نمود. وبه مدد مولانا صاحب الزمان عج انشاالله مراسمات جلسه را در طی دوره غیبت امام عصر عج ودر دوره ظهور آن حضرت برگزار مینماید واز تمام علاقه مندان به ساحت مقدس آل الله تقاضا میشودنظریات وپیشنهادات خود را جهت باشکوه برگزار کردن مراسمات در این سایت اعلام کنید یاعلی مدد
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    روز شمار محرم



    روزشمار محرم عاشورا
    ساعت
    ساعت فلش مذهبی

    یا صاحب الزمان
    عیدقدیر

    روزشمار غدیر
    حدیث

    //Ashoora.ir|Hadith Beginsحدیث موضوعیa.ir/">حدیث موضوعی
    زیارت عاشورا
    زیارت عاشورا


    اوقات شرعی
    style type="text/css">/**/اوقات شرعی



    آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 13
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 16
  • بازدید سال : 72
  • بازدید کلی : 2,228
  • ذکر ایام هفته
    ذکر روزهای هفته

    پخش زنده ی حرم
    پخش زنده حرم

    عاشورا

    دانشنامه عاشورا
    فاطمیه
    روزشمار فاطمیه


    دعاي عظم البلا:
    دعای عظم البلا


    یاصاحب الزمان
    مهدویت امام زمان (عج)


    ولادت حضرت معصومه(ص)سالروز تشکیل هئیت